رهبرم سید علی

بایگانی
آخرین مطالب

دشمن اگر ببخشد کاخ سفید خود را 

 یک تار موی رهبر بر آن نمی فروشیم

با نام خداوند بزرگ ، ستایش پیامبر بزرگوار اسلام ،دعا برای ظهور مهدی موعود (عج) 

 و با نامی از رهبر فرزانه انقلاب ، امام خامنه ای

با این وبلاگ شروع بکار می کنیم.

امیدواریم از این وبلاگ خوشتون بیاد.

  • عاشق رهبر
ضد وهابیت

حتما دانلود کنید

برای دانلود روی عکس زیر کلیک کنید

2_dajjal

ضد وهابیت

حتما دانلود کنید
  • عاشق رهبر

 


 

.دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود

  استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد   کسی پاسخ نداد. 

 استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟   دوباره کسی پاسخ نداد.

  استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده  باشد؟ برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: با این وصف  خدا وجود ندارد.

  دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت       کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند.

 آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت.

 آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که      استادشان مغز ندارد

 
  • عاشق رهبر


روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک ها یی به زمین می فرستند. مرد پرسید شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر!

  • عاشق رهبر
ایــن فرمانــده لشکرِه ؟ (حتما بخوانید )
 
یــک بار با حاج حسیــن خرازی بـرای سر زدن به یگان دریایی میرفتیم
که بــه دژبانی رسیدیم ، سرباز آنجا جلوی مان را گرفت و با لهجه ی 
روستـایی گفت : کجا میخوایــد بریــن ؟
حسیــن گفت : می خوایم از این جا رد بشیــم !
سربــاز گفت : کارت تردد می خواد ، اگه نداریــن نمی شه !
حاج حسیــن خوشش اومد و با خنــده گفت : حالا بگو ما بایــد
چیکار کنیــم ؟
سربـاز گفت : برگردیــن ، اجازه ندارید بریــد !
من گفتم : ایشون فرمانــده لشکر هستــن .
سربــاز گفت : ایــن فرمانــده لشکرِ ؟! اگه ایـن فرمانــده لشکرِ من هم 
فرمانــده تیپم !
آقا ساده گیــر آوردی ، وقتی فرمانــده لشکر بخواد بیاد ، 
ساز و دهل و خدم و حشمی دنبالش می آد ، شیپــور میزنــن ،
اعلام میکنــن ،شما دوتا میخوایــن رد شین ، میگی فرمانــده لشکره ، 
فکر کردیــن کلاه سرِ من میره! یهو سر و کله ی مسئول دژبانی پیـدا شد
او که حاج حسیــنُ میشناخت ، از ما عذرخواهی کــرد و بــه سرباز گفت 
ایشون آقای خرازی ، فرمانــده ی لشکر امام حسینــه !
سرباز با تعجب گفت : همیــن آقا ؟!! سرباز راه را باز کــرد امـا
مطمئن بــودم هنوز تــه دلش قبول نداشت که شخصی به ایــن سادگیِ 
ظاهر فرمانــده لشکر باشد .
  • عاشق رهبر
غیرت و مردانگی !+ عکس
 
گفت: که چی؟ هی جانباز جانباز ، شهید شهید!
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!
گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد!
گفت:کی؟!!
گفتم:همون که تو نداریش!
گفت:من ندارم؟! چی رو؟!

گفتم: غیرت!!
  • عاشق رهبر


shut up          این کلمه به معنای خفه شدن است

این کلمه را به یاد داشته باشید




مقایسه غرور انگیز قدرت نظامی ایران !+ عکس

  • عاشق رهبر


مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی فرستاد که در فاصله ای دوراز خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان وپسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنهاخواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند...
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده...
پسر دوم گفت : نه ! درختی پوشیده از جوانه بود و پراز امید شکفتن ...
پسر سوم گفت: نه !!! درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا وعطرآگین و باشکوه ترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام ...
پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد وگفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار ، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید!
مبادا بگذارید درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبینید ؛ در راه های سخت پایداری کنید ، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند ... !

  • عاشق رهبر
پسری 15 ساله که در سکوت جان داد !+ عکس
 
پسری 15 ساله که در سکوت جان داد
 
کدام شما حاضرید یک «مین» منور رو با درجه حرارت 1600 درجه سانتیگراد که توی سکوت و تاریکی شب داره میسوزه و نزدیکه که عملیات لو بره و جون هزاران رزمنده به خطر بیفته توی شکمتون بگیرید
و ذره ذره آب بشید و بسوزید و ذغال بشید و دم نزنید؟! . . .
31 سال پیش یک همچین روزی
این شهید 15 ساله
[رضا میرزائی]
این کار رو کرد !!
 
روحش شاد و یادش گرامی باد

  • عاشق رهبر